حیات قلب

حیات قلب در گریه است ... شهید آوینی

حیات قلب

حیات قلب در گریه است ... شهید آوینی

حیات قلب

یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن
چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند

سلام ...
اینجا همه چی مینویسم تا یه ذره ذهنم رو آروم کنم ...
نظر هم یادتون نره بدید!!! ممنون میشم ...

آخرین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

توقع

چهارشنبه, ۳ مهر ۱۳۹۲، ۰۹:۲۱ ب.ظ

میخوام یه توصیه دوستانه و برادرانه بهتون بکنم . چیزی که میخوام بگم چکیده ی تجربه های تلخ و مختلف زندگیمه . تجربه هایی که ساده بدست نیومده و خیلی وقت ها بهم ضربه زده و منو اذیت کرده ! شاید من بارها و بارها از این سوراخ گزیده شدم که این دلیل بر مومن نبودنمه !!
حالا این همه صغرا و کبرا چیدم که مهمی حرف رو برسونم ، نمیدونم موفق شدم یا نه ولی نمیخوام بیشتر از این کشش بدم !


هیچ وقت توقع تون رو از یه چیز یا یه فرد خیلی بالا نبرید !! همین ...
این همینی که گفتم کم همین نیست ها !! خیلی همینه !!

برا حرفم هم دلیل دارم . هم منطقی و هم تجربی ! منطقیش اینه که اگه اون چیز یا اون فرد ظرفیت اون همه بالا رفتن رو نداشته باشه وقتی بخواد بیاد پایین ، پایین نمیاد که ... با مخ میخوره زمین !! انوقت هم شما آبلمو میشید هم اون ، البته شما بیشتر!
تجربیش هم که تا دلتون بخواد هست کدومش رو بگم !! دمه دستی ترینش همین دوشنبه ای که گذشت بود . به قول معروف چیزیده شد به حالمون رفت !! کلی فکر و خیال که آقا این دوشنبه خیلی قراره خوش بگذره و خفن ترین روز ساله و کلی بخور بخور و .... البته همه ی این اتفاق ها افتاد ولی به طور معکوس! از همون اولش هم ضدحال شروع شد ... بنده گلاب به روتون دوبار متحول شدم (بالا آوردم!) و ضعف کردم و نای راه رفتن نداشتم !
نمیدونم چجوری ولی به زور جنازه ی مبارک رو به خونه رسوندم و در تب n درجه کپه ی مرگم رو گذاشتم و با تب n2 درجه از خواب بیدار شدم و با کلی خود درمانی های مادر گرامی یه جورایی تونستم سرم رو از بالشت بلند کنم !
رفتیم دکتر کمتر از 1 دقیقه شرح حالم رو برا دکتر توضیح دادم و نوشتن نسخه بیشتر از 7-8 دقیقه طول کشید! البته بعدا دلیل طول کشیدنش رو از حجم کیسه ی داروها فهمیدم ! دکتره بنده خدا تو قاموس لغاتش چیزی به نام قرص نبود بلکه فقط و فقط سوزن!! جنابشون یه سرم ، دو تا پنی سیلین که جاشون هنوز درد داره !! و سه تا آمپول تقویتی دادند!! یادتونه موش و گربه یه قسمتش گربه آبکش شده بود و آب میخورد ... بعله!!
طولانی شد دیگه !! خلاصه اش این که اول به ظرفیت خودتون نگاه کنید، بعد به ظرفیت اون چیز یا فرد بعدش توقع تون رو متناسبا بالا ببرید خواهشا!! 


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۷/۰۳
سید مرتضی

نظرات  (۱۱)

۰۳ مهر ۹۲ ، ۲۱:۴۷ خیلی دور خیلی نزدیک
سلام

شفا و بهبودی سریع شما را از خداوند منان خواستاریم.

پ.ن : ستاد نقویت روحیه و افزایش ظرفیت جوانان مقیم ب. و حومه !

پ.ن 2 : کاش منطقی.ایش رو بیشتر  شرح می دادید ...
پاسخ:
خدایی اگه دختر بودی و یکم قدتت کوتاه تر میومدم خواستگاریت!!
۰۳ مهر ۹۲ ، ۲۲:۵۳ امیر احسان فر
 سلام عزیزم

دوشنبه کجا بودی که بخور بخور بود و به ما هم نگفته بودی!؟!
هر جا حمالیه من امیر جونم
هر جا خوش گذرونیه من باید از وبلاگت بفهمم..
تف به گورت....
پاسخ:
آخرشم زهر مارم شد دیگه!
هیچی که نخورم بدتر بالا هم آوردم!!
فکر کنم هنوز حالت بده و تبت بالاست!!!!!!!!!!!!
چون داری هذیون(والا املاش و بلد نیستم اگه غلطه گیر ندید)میگی!!!!!!!!!!
پاسخ:
چرا هذیون؟؟
کجاش هذیونه؟
حالا خدا بعد یه عمری یه پسی هم به تو زد!!!
تو چرا میمنه رو به میسره میبافی و نکته استخراج میکنی؟!!!!!!!!!!!!
نمیدونم!شاید هم من منظورت و نفهمیدم!
شایدم مثالت بد بود!
مثلا اگه احمدی نژاد و مثال میزدی بهتر بود شاید!!!!!
پاسخ:
دقیقا میخواستم مثال انسانیش رو همون بگم
ولی پشیمون شدم!
ولی جدا گلایه نبود ها فقط یه تجربه بود!
سلام

ساختار شکنی هاتو عشقه : " مهمی حرف " ...

سخت نگیر... عاشقی صد سال اولش فقط سخته! یاحق
پاسخ:
:)
آقا زیارت قبول ...
مخلص شما هم هستیم
۰۴ مهر ۹۲ ، ۰۸:۵۱ عباس قادری
مثال سید از اون مثالاست که درسته و نهر جایی نباید گفت!
فک کنم یکی از تلخ ترین تجربه‌های ماهاست...
پاسخ:
دقیقا عباس آقا!!
من چون ترسیدم برداشت بدی بشه اون مثال رو نزدم!!
سیدعلی هنوز بصیر نشده!!
:D
منظورتون از سید کدوم سید ه حاج عباس؟؟؟
بابا نافذ البصیرة!!!!!!!!!!!
پاسخ:
بلاخره جلسات بصیرت کار خودش رو کرده!!!
:D
۱۰ مهر ۹۲ ، ۲۳:۲۰ علی علیزاده
چی شده؟؟؟
یه بار مریض شدی ها!!!
به تمام مخاطبین اعلام می کنم خالی می بنده.
پنج شنبه سر و مور و گنده تو بغل خودم بود.

پاسخ:
:))

۱۱ مهر ۹۲ ، ۱۴:۰۱ امیر احسان فر
سلام

سید جان منتظر تحلیل هات در مورد تماس تلفنی روحانی با اوباما هستیم
پاسخ:
:)))
چشم حتما!!
۱۲ مهر ۹۲ ، ۱۹:۳۸ علی موحدی خو
چاییدی عمو...
من دقیقا منتظر مثال انسانی بودم!
اصلا اصل قضیه اونجاست.
وگرنه اعتماد به خدا هرچی بالاتر بره دردسرهاش هم بیشتر دایی!
پاسخ:
:|

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی