حیات قلب

حیات قلب در گریه است ... شهید آوینی

حیات قلب

حیات قلب در گریه است ... شهید آوینی

حیات قلب

یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن
چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند

سلام ...
اینجا همه چی مینویسم تا یه ذره ذهنم رو آروم کنم ...
نظر هم یادتون نره بدید!!! ممنون میشم ...

آخرین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

نقطه عطف

دوشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۲، ۰۴:۰۱ ب.ظ

یکی از مهم ترین اتفاقات زندگیم در حال رخ دادنه که اگه بگم مهمترین اتفاق اشتباه نگفتم !!
نمیدونم چرا و چجوری ولی دعوت شدم ...
هنوزم که هنوزه تو شک ام و بهت زده ام!! به قول معروف هنوز گرم ام و نفهمیدم چه اتفاقی افتاده ..
اگه به خودم بود عمرا دعوت میشدم ولی دعوتنامه رو یکی دیگه امضا کرده !


قشنگ یادمه اولین باری که اطلاعیه رو دیدم زیاد بهش توجه نکردم و ازش گذشتم ولی دوست داشتم منم برم ! جالبیش اینجاست خودم هم ثبت نام نکردم !! سدعلی بهم گفت بیا بریم و خودش منو ثبت نام کرد ... اونموقع هم قضیه رو زیاد جدی نگرفتم و گفتم تا حالا شونصد نفر ثبت نام کردن و اگه به نوبت هم بخوان ببرن من جا نمیشم !!
گذشت تا پیامکش برام اومد ... نحوه تکمیل ثبت نام و گرفتن گذرنامه و بقیه چیزها داخلش بود .
یه ذره قضیه جدی شده بود مثل اینکه ...

بماند که چقد برای گرفتن نامه از دانشگاه و تعهد نامه محضری اذیت شدیم ... ولی سر گرفتن پاسپورت خیلی ماجراها پیش اومد ، حتی بعضی وقت ها فکر کردم طلبیده نشدم! دقیقا تو اداره گذرنامه بود که خبر فوت شدن آقا مهدی توفیقی رو دیدم (یادته سد علی ؟) ... با همه ی این احوالات پاسپورت هم اومد و ویزا رو گرفتم ... مثل اینکه طلبیده شدم ولی من تا وقتی پام به کربلا نرسه باورم نمیشه !!

آره ... مثل اینکه ارباب خودش دعوتم کرده اونم پای پیاده ولی هنوز میترسم ! میترسم کربلا ندیده بمیرم ...

ایشالا خود ارباب هوای نوکر روسیاهش رو داشته باشه تا به کربلا برسم بعدش هرچی شد فدای سرش !!
خیلی به این سفر امید بستم ... دوست دارم این سفر نقطه عطف زندگیم باشه ... دوست دارم بعد این سفر یه زندگی جدید شروع کنم
دیدی یه چیزی رو میخوای توصیف کنی نمیتونی منم الان اونجوری ام !! پس بسه دیگه ...
راهی سفر عشق هستم...دوستان حلال کنید
دعاگوی شما هستم

پ ن :کربلایی ها حتما حتما گوش کنند-----> لینــک

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۹/۲۵
سید مرتضی

نظرات  (۷)

سفر بسلامت...
التماس دعا....
سلام ما رو هم برسونین....
پاسخ:
محتاجیم به دعا ...
حتما
سلام سید

خوشا به سعادتتون

التماس دعا
پاسخ:
سلام
ایشالا قسمت همه
محتاجیم
التماس دعای شدید
پاسخ:
محتاجیم
۲۵ آذر ۹۲ ، ۲۰:۲۶ امیر احسان فر
سلام سید جان تا قبل از امروز هر کدومتونو که می دیدم میگفتم چون من نمیام حرومتون بشه
ولی دیگه این دم آخری از این حرفا نمی زنم
ان شاالله بری و بر نگردی.البته تو کربلا شهید بشی.
برای منم دعا کن.
حالا اگر رفتی و لیاقت نداشتی وسالم برگشتی،وای به حالت سوغاتی برای من نیاری.
با این که خونمون مثل مسجده ولی مهر و تسبیح جای خودش.
از اونایی که برای مخاطب خاصت میاری باید برا منم بیاری.
خب دیگه چرت و پرت گفتن بسه.
کلا التماس دعا.
ببینم می تونید یه مشهد تو ایام آخر ماه صفر از ارباب برای من بگیرید.
پاسخ:
:D
کاش تو هم بودی امیر ... ایشالا سال دیگه با حاج خانومت بری!! (البته فکر نکنم کسی به تو دختر بده:)) )
بچشم ... دعا که مفته تا دلت بخواد برات دعا میکنم ولی سوغاتی فقط برا مخاطب خاصمه!! (بعله)
ایشالا آخر صفر تو گوهرشاد داری منو دعا میکنی ...
راستی ببینم چه میکنی ها !!! ببینم اردو جنوب امسال رو با هواپیما میبری یا نه :D
سلام آقا سید 
سفرتون بی خطر 
انشاالله که سال بعدی هم روزیتون بشه 
تونستید کمی از خاطراتتون برامون بنویسین 
پاسخ:
سلام
:)
چشم
خداروشکر که سلامت برگشتین
زیارت قبول....
التماس دعا...
پاسخ:
ممنون
قبول حق
محتاجیم
هیچوقت اون شنبه ی تلخ و فراموش نمیکنم خودت بهتر از همه میدونی که چه فضای افتضاحی بود!!!
منم تا وقتی گنبد حضرت عباس و ندیدم باورم نمیشد.
جای همه ی نوکرای عاشق واقعا خالی بود انشاالله یه سال با هم دیگه.
پاسخ:
:| چه روزی بود اون روز ...
اون صحنه یکی از قشنگ ترین صحنه ها بود ...بعد اون همه خستگی
واقعا جای همه خالی بود

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی