حیات قلب

حیات قلب در گریه است ... شهید آوینی

حیات قلب

حیات قلب در گریه است ... شهید آوینی

حیات قلب

یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن
چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند

سلام ...
اینجا همه چی مینویسم تا یه ذره ذهنم رو آروم کنم ...
نظر هم یادتون نره بدید!!! ممنون میشم ...

آخرین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

یعنی خدا نصیب هیچ کسی نکنه ... امشب تازه حال بعضی ها رو فهمیدم !!
اگه با غلط کردن درست میشه من هزاران هزار بار غلط کردم ... 
هر کاری میخوای بکنی بکن ولی این کار رو دیگه با من نکن !! نمیخوام دیگه مثل امشبی بیاد مگر اینکه مرده باشم ...
هر بلایی سرم میاری بیار ولی منو از مجلس عزات بیرون نکن ارباب !!
امشب دلم واقعا شکست ... بغض بدی تو گلومه !! حیف تو خونه ام و گرنه بدجوری گریه میکردم .
هنوز باورم نشده شب چهارم محرمی لیاقت نداشتم هیچ مجلسی برم !
ای حسیــــــــــــــــــــــــــــــــــــن ... 


۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۲ ، ۲۱:۳۵
سید مرتضی

یعنی دقیقا همین ها ... نه یک کلمه کمتر نه یک کلمه بیشتر !! 
دیدن این فیلم انقد حالم رو بهم زد که تو انتخاب تیتر به نظرم هیچ بی انصافی نکردم .

یه روز خواستم خیر سرم استراحت کنم و خستگی چند روزه ی دانشگاه رو از تنم دربیارم که به فکرم زد برم این فیلم رو ببینم . آخه خیلی ازش تعریف شنیده بودم تو دوست و آشنا . حتی شنیده بودم یه عده از بازیگرها تو تلویزیون از وزیر فرهنگ و ارشاد خواستن این فیلم رو جای گذشته بفرستن برای اسکار . همه ی این شنیده ها کافی بود تا من دیدن این فیلم رو به استراحت ترجیح بدم که ای کاش همچین شیکری نخورده بودم !!
انقد این فیلم بد بود که موندم از کدوم بدیش بگم !! نویسنده بدترین حالت ممکن رو در نظر گرفته بود رسما ... یعنی بدتر از این نمیشه همه چی رو کنار هم گذاشت !! البته یکی از دوستام یه حرف جالبی زد که توقع شنیدنش رو هم داشتم.گفت چون توش نماز نمیخوندن یا بازیگراش ریش نداشتن فیلم بدی بود:| !!
 اصن بذارید براتون تعریف کنم تا شاید شما هم به من حق بدید برای این تنفر ...

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۲ ، ۱۴:۵۱
سید مرتضی

میخوام یه توصیه دوستانه و برادرانه بهتون بکنم . چیزی که میخوام بگم چکیده ی تجربه های تلخ و مختلف زندگیمه . تجربه هایی که ساده بدست نیومده و خیلی وقت ها بهم ضربه زده و منو اذیت کرده ! شاید من بارها و بارها از این سوراخ گزیده شدم که این دلیل بر مومن نبودنمه !!
حالا این همه صغرا و کبرا چیدم که مهمی حرف رو برسونم ، نمیدونم موفق شدم یا نه ولی نمیخوام بیشتر از این کشش بدم !

۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۲ ، ۲۱:۲۱
سید مرتضی

امشب 31 شهریور هست ...
ساعات های آخرشم هست ...
یه دوساعت و خورده ای مونده تا فردا بشه !
همین ساعت ها برا خیلی ها داره مثل باد میگذره !! همون خیلی هایی که فردا باید برن سر کلاس بشینن رو نیمکت ...
همون خیلی هایی که شاید بار اولشونه دارن میرن مدرسه ... آخ که چقد بامزه بعضی هاشون گریه میکنن و دماغشون آویزون میشه !
دوست جدید ، فضای جدید ، آدمای جدید و خیلی دیگه از این چیزای جدید کمتر از دو ساعت دیگه برا خیلی ها رقم میخوره !!
من خودم اصن روز اول مدرسه گریه نکردم ... تازشم کلی داشتم میخندیدم !! مادرم میگفت من روز اول مدرسه رفتن داداشم داشتم گریه میکردم که الا و بلا منم باید برم با اون مدرسه !! همچین آدم علم دوستی بودم من !!
 بخاطر همین من رو هم تو همون مدرسه البته پیش دبستانیش ثبت نام کردن!!

شاید خیلی ها از فردا بدشون بیاد و به قول معروف حالشون بهم بخوره ولی من عاشق فردا ام ... 
البته خوب چون سنشون کمه و عقلشون نمیرسه اینجوری فکر میکنن!! بزرگتر بشن متوجه میشن ...
فردا خیلی به نظرم خاص و تکه !! خاصه از این نظر که یکه !! خاصه چون وسطه !! خاص چون پاییزه ... این همه دلیل بس نیست ؟؟
من عاشق اول مهر ام ... قشنگ ترین روز دنیاست !!
 
پ ن : عاشق نشدی و گرنه میفهمیدی / پاییز بهاری است که عاشق شده است

۱۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۲ ، ۲۲:۲۲
سید مرتضی

تعریف از خود نباشه ولی من همیشه ریاضی ام خوب بوده ، البته اگه بخوام راستش رو بگم یه بار اول راهنمایی نمره ی ریاضی ام 12 شد که خیلیبهم ریختم !! آخه اصن توقع اش رو نداشتم و بیشتر از همه از مادرم میترسیدم . نمی ترسیدم ها !! نگران بودم چون میدونستم خیلی ناراحت میشه...آخه برا درس خوندن من زیاد زحمت کشیده بود .

 حالا کار به این چیزا ندارم اینو میخواستم بگم که در کل هوش ریاضی ام خوب بود مخصوصا تو بخش جبر و معادله و نامعادله . کلا علاقه خاصی داشتم به این مباحث ... هم خوب سوالاش رو می فهمیدم و هم خوب حلشون میکردم .

حالا نگید عجب آدم مغروریه این پسره ، چقد داره از خودش تعریف میکنه یا حالا یه ریاضی بلدی ها !!!نه بابا ... اصن قصدم به رخ کشیدن و گنده بازی نیست !!! میخواستم بگم این چند وقته احساس میکنم هوش ریاضی ام به کلی هوا شده!! مخصوصا تو قسمت معادله و نامعادله !!!

امروز داشتم با خودم دودوتا چهارتا میکردم ... دیدم این سید مرتضی واقعی با سید مرتضی ای که دیده میشه ، در موردش حرف زده میشه ، بهش فکر میشه و ... ، فاصله شون از زمین تا زیر زمینه !! به قول معروف این کجا و آن کجا ...

یه خورده که بیشتر فکر کردم دیدم بعضی کارهام با حرفام یکی نیست . اینور معادله یه چیزه و اون ورش یه چیز دیگه ...

اصن کارها و فکرام با ادعا ها و حرفام قابل جمع نیست !! این سیدمرتضی با اون سیدمرتضی مساوی نیست ...

حرفام یه چیزی میخواد ولی دلم یه چیز دیگه ...نمیدونم باید به کدومشون جواب بدم و با کدومشون بجنگم !

نامعادله عجیبی شده !!!

تا حالا به هیچ سوال ریاضی ای انقد فکر نکرده بودم ... هیچ سوالی انقد ذهنم رو مشغول نکرده بود .لامصب زندگی مثل این کتاب ها هم نیستش که برم جوابش رو از تهش نگاه کنم !

تقریبا که نه دقیقا نمیدونم باید چیکار کنم . گنگ گنگ ام !! فکر کنم از این سوال هم هیچ نمره ای نمیگیرم ...


۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۲ ، ۲۲:۱۱
سید مرتضی

امروز بعد از مدت ها پا به سینما گذاشتم برای دیدن فیلم یک فیلم اولی ...
بعد از مدت هایی که میگم برمیگرده به دیدن فیلم " حوض نقاشی " که در زمان اکران جشنواره ای اش بود ...
من قبلا هم گفته ام زیاد از هنر سر درنمیارم فقط می خواهم آنچه رو که دیدم تعریف کنم ...
فقط میخواهم حسی که به من منتقل شد را براتون بازگو کنم ...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۲ ، ۲۳:۴۲
سید مرتضی

سفر متفاوتی بود ...
با همه سفرهای قبلی فرق می کرد ...
حتی با تمام مشهد های قبلی !
این بار فقط یک زائر نبودم ... خودم خواسته بودم که فقط زائر نباشم !
این بار خــــــــادم هم بودم !!
خودم خواسته بودم چون فکر میکنم اگر به عنوان زائر بروی باید خودت بگیری اصل کاری ها را !!
ولی اگر خادم باشی ، صاحب خانه حواسش شش دانگ جمع است !!
من هم که در گرفتن ضعف دارم پس چه بهتر که همه چیز را بندازی گردن او ...
اویی که کریم است و ضامن ...
خیلی چسبید ...
البته آخرش یک ذره خراب شد ... تسبیح آبی ام را گم کردم !!

پ ن : تسبیح ام را خیلی دوست داشتم ...
:(


۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۲ ، ۱۳:۰۵
سید مرتضی

نمی دونم چرا ...
ولی دعوت شدم ...
حلال کنید دوستان ...

پ ن : یه مقداری کسالت دارم ، دعا کنید حالم بهتر شه !

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۲ ، ۲۰:۲۹
سید مرتضی

الحمدلله ...
هر سه شب قدر رو خدا اجازه داد بودیم و دیدیم ...
ایشالا خدا خودش حاجت همه رو بده ، به ما هم اونچه صلاح و خیره بده
شب های قدر امسال یه ذره با سالهای قبل برا من تفاوت داشت ...
یه ذره ترسیده بودم راستش رو بخوایید ...
ترسم از این بود که آدم تو ماه رمضون باشه و شبهای قدر رو نبینه !! آخه کی از فرداش خبر داره ؟؟
ولی انقدی نبود که ادامه دار باشه ...
به نظرم یه چیز رو به دست آوردن سخته ولی سخت تر از اون نگه داشتن هست ...
کاش این ترسه هر چقد هم کم ولی همیشه باهام باشه که اگه باشه یه ذره بیشتر حواسم به کارام هست
کاش یادم بمونه که شب قدر چقدر التماس خدا رو کردم ...


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۲ ، ۰۲:۳۷
سید مرتضی

من خودم آدم فرهنگی نیستم زیاد ، یعنی زیاد از مسائل هنری سر در نمیارم !!
دوست دارم یه چیزایی بفهمم ولی خوب زیاد دنبالش نرفتم ...
ولی این رو خیلی خوب میدونم که با محصولات فرهنگی و کارهای هنری میشه خیلی کارهای عجیبی کرد و شدیدا تاثیر گذار بود !!!
تو هر زمینه ای بخوای موفق باشی اولش باید فرهنگش رو جا بندازی و به اصطلاح فرهنگ سازی کنی ...
چه تو زمینه ی اقتصادی چه سیاسی و ....

انقد فرهنگ مهمه که میشه باهاش یک کشور رو از هم پاشوند و نابود کرد یعنی همین جنگ نرم خودمون !!!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۲ ، ۱۵:۳۳
سید مرتضی