همین ساعت ها برا خیلی ها داره مثل باد میگذره !! همون خیلی هایی که فردا باید برن سر کلاس بشینن رو نیمکت ... همون خیلی هایی که شاید بار اولشونه دارن میرن مدرسه ... آخ که چقد بامزه بعضی هاشون گریه میکنن و دماغشون آویزون میشه ! دوست جدید ، فضای جدید ، آدمای جدید و خیلی دیگه از این چیزای جدید کمتر از دو ساعت دیگه برا خیلی ها رقم میخوره !! من خودم اصن روز اول مدرسه گریه نکردم ... تازشم کلی داشتم میخندیدم !! مادرم میگفت من روز اول مدرسه رفتن داداشم داشتم گریه میکردم که الا و بلا منم باید برم با اون مدرسه !! همچین آدم علم دوستی بودم من !! بخاطر همین من رو هم تو همون مدرسه البته پیش دبستانیش ثبت نام کردن!!
شاید خیلی ها از فردا بدشون بیاد و به قول معروف حالشون بهم بخوره ولی من عاشق فردا ام ... البته خوب چون سنشون کمه و عقلشون نمیرسه اینجوری فکر میکنن!! بزرگتر بشن متوجه میشن ... فردا خیلی به نظرم خاص و تکه !! خاصه از این نظر که یکه !! خاصه چون وسطه !! خاص چون پاییزه ... این همه دلیل بس نیست ؟؟
من عاشق اول مهر ام ... قشنگ ترین روز دنیاست !!
پ ن : عاشق نشدی و گرنه میفهمیدی / پاییز بهاری است که عاشق شده است
تعریف از خود نباشه ولی من همیشه ریاضی ام خوب بوده ، البته اگه بخوام راستش رو بگم یه بار اول راهنمایی نمره ی ریاضی ام 12 شد که خیلیبهم ریختم !! آخه اصن توقع اش رو نداشتم و بیشتر از همه از مادرم میترسیدم . نمی ترسیدم ها !! نگران بودم چون میدونستم خیلی ناراحت میشه...آخه برا درس خوندن من زیاد زحمت کشیده بود .
حالا کار به این چیزا ندارم اینو میخواستم بگم که در کل هوش ریاضی ام خوب بود مخصوصا تو بخش جبر و معادله و نامعادله . کلا علاقه خاصی داشتم به این مباحث ... هم خوب سوالاش رو می فهمیدم و هم خوب حلشون میکردم .
حالا نگید عجب آدم مغروریه این پسره ، چقد داره از خودش تعریف میکنه یا حالا یه ریاضی بلدی ها !!!نه بابا ... اصن قصدم به رخ کشیدن و گنده بازی نیست !!! میخواستم بگم این چند وقته احساس میکنم هوش ریاضی ام به کلی هوا شده!! مخصوصا تو قسمت معادله و نامعادله !!!
امروز داشتم با خودم دودوتا چهارتا میکردم ... دیدم این سید مرتضی واقعی با سید مرتضی ای که دیده میشه ، در موردش حرف زده میشه ، بهش فکر میشه و ... ، فاصله شون از زمین تا زیر زمینه !! به قول معروف این کجا و آن کجا ...
یه خورده که بیشتر فکر کردم دیدم بعضی کارهام با حرفام یکی نیست . اینور معادله یه چیزه و اون ورش یه چیز دیگه ...
اصن کارها و فکرام با ادعا ها و حرفام قابل جمع نیست !! این سیدمرتضی با اون سیدمرتضی مساوی نیست ...
حرفام یه چیزی میخواد ولی دلم یه چیز دیگه ...نمیدونم باید به کدومشون جواب بدم و با کدومشون بجنگم !
نامعادله عجیبی شده !!!
تا حالا به هیچ سوال ریاضی ای انقد فکر نکرده بودم ... هیچ سوالی انقد ذهنم رو مشغول نکرده بود .لامصب زندگی مثل این کتاب ها هم نیستش که برم جوابش رو از تهش نگاه کنم !
تقریبا که نه دقیقا نمیدونم باید چیکار کنم . گنگ گنگ ام !! فکر کنم از این سوال هم هیچ نمره ای نمیگیرم ...